معلم پروریشمان ؛
آنقدر از زیبایی طلوع حرف میزد که،
دیدن طلوع از بزرگترین آرزو هایم شده بود..
اکنون هر شب تا روز آرزویم را میبینم
اما افسوس که سخت ترین قسمتش تکرار هر روزه این آرزوست ..!
شبهایی است که
به یاد تو به خواب میروم ..
اما نمیدانم چرا تا صدای اذان دلم را نلرزاند ؛
نمیفهمم صبح شده است
باید کمی هم بخوابم ..!
پروژه بهانه است ..!
تو باشی
من باشم
عشق هم باشد ..
پروژه که چه عرض کنم..
پروژه ها نوشته خواهند شد ..!
این برگهای زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه میافتند
قرار است تو از این کوچه بگذری
و آنها
پیشی میگیرند از یکدیگر
برای فرش کردن مسیرت.
ادامه مطلب ...
منم اناری در هنگامه ی ِ پوسیدن !
تا دورم نینداخته اند
صورتم را به دو دست بگیر
و لبهایم را بمک !
یاکور کردستان ترکیه ؛
بوی تفریح و خرید و فروش نمیدهد ..
خورشیدش در محاصره است و خاکش با خون فرزندانش سخت رفیق ..
اینها با مرگ سلفی میگیرند برادر من.
فاشیسم دولتی ترکیه با ارتشی درنده به جانشان افتاده و هر روز بیشتر از پیش میدرد.
زمانی صدای کوبانی جهانی شد و حالا در میان تجارت شیرین ترکیه و غرب باکور بی صدا می میرد..
من فقط یک نفرم و این کمترین سهم من به تاریخ است
سهمت را ادا کن برادر من ..!
انـــــســــانـــــ موجـــودیستــــ
گـــــــاه سیگــــار مــیـکشـــد ..
گــــــاه درد مــــــیکــــشــــدـــــ ..
امــــــــــا بیـــــشتــــر اوقـــــاتــــ ،
ســــیــگـــار را بــــــــــا دــردــ
مـــــــــــیــــکـــــشـــــــــد ..